سلام علکم دوستان....می بینم که باز چشم مارو دور دیدید وحماسه آفریدید...
میخاستم بیمارستانم رو عوض کنم ، میرفتم پیش اموزش بیمارستان فعلی میگفت باید از اونا رضایت بگیری ، اونا میگفتن اسمتو باید بیمارستان فعلی بده..بالاخره کلی نامه از این ور و از اون ور سنتز کردم...
اولش نامه رفتم از کمیته تحقیقات دانشجویی بیمارستان گرفتم که آقا من میخوام بیام اینجا ،همه کارام اینجاست...حالا جالبش اینه که همه کمیته ای ها دوستان خودمان هستند. توی راه زنگ زدم به معاون کمیته همون پسره که باهم کار کرده بودیم و مورد 3 مطلب قبلی... گفتم دارم میام ، یه نامه برام اماده کن...سریع رفتم داشته تایپ میکرده وکلی واسم کلاس گذاشته که خانم .... نیاز به حضور مستمرشان در بیمارستانه و کلی خالی بندی....بعدش بردیم دبیر کمیته که اونم از دوستان بود امضا کنه....اینترن بخش داخلی بود ، رفتیم و اونم امضا کرده وکلی تحویل گرفته....
بعد از یک هفته علاف کردن گفتن اینو ببر بیمارستان فعلی..گفتم برای اونا قابل قبول نیست...
به استاد اصلی که کار میکنم یه بار گفته بودم پارتیم شه گفت من تو کارای آموزشی دخالت نمیکنم....
دیروز صبح برای کار دیگه رفته بودم اون بیمارستان ، اموزشم سر زدم که گفتن برو اموزش بیمارستان خودتونو راضی کن...منم ناراحت رفتم پیش استاد اصلیم ،کارش داشتم وگفتم: می بینید آقای دکتر چه جوری اذیتم میکنن؟؟!!! بادرخواستم موافقت نمیکنن....همش اینا میگن اونا ، اونا میگن اینا....گفتم شما پارتیم نمی شید؟؟!!..گفت: من تصمیم گرفتم تو کار اموزشی دخالت نکنم...(استادم جوونه وخیلی خوش اخلاقه وگرنه جرئت نمیکنم باهمه اینجوری حرف بزنم..) گفتم: شانس منو می بینید هرجا میرم همین جوری میشه ،شماهم تصمیم گرفتید توکار اموزشی دخالت نکنید...گفت شماره دکتر"م"( اموزش بیمارستان خودمون) رو بده بهش زنگ بزنم...گفتم ندارم آقای دکتر . با یه حالتی گفتم شما با دکتر "س" ( رئیس کل) اشنایید نه؟؟؟ گفت: اوووووو چه جور...گفتم: نمی تونید به ایشون بگید...نیگام کردو خندید وگفت : ای ای...من:
.نمی خواست زنگ بزنه ورو بندازه وخدارو شکر اینکارو نکرد ،گفت یه برگه بده. منم هیچی برگه اچار همرام نبود ، دیگه این در اون در ،یه سرنسخه پیدا کردم و نوشت که دوست عزیز ، خانم دکتر فلانی با گروهای فوق تخصصی بیمارستان ....کارهای علمی- تحقیقاتی متعددی انجام میدهند ودرصورت امکان با درخواست ایشان موافقت شود....بعدشم بهم گفت: خیلی خوش به حالت شده هااااا....
رفتم دنبال کارای دیگم که بعدش نامه رو ببرم. یکی از پسرای اینترن که اونم منو میشناسه باهم کار داشتیم تو راهرو منو دیده وسلام ووایساد حرف زدن...گوشی جدیدی که خریده بودم رو ندیده بود ، گوشیم دستم بود داشتم به یکی از بچه ها اس ام اس میدادم که رئیس بیمارستان هست و نه؟؟....یهو وقتی اونو دیدم صفحه رو قفل کردم و ولش کردم ، گفت: گوشی نو مبارک، اینه که خریدید؟؟ چرا این مدل؟؟ اندرویده؟؟ وگوشی رو ازم گرفت و بعد از وارسی کامل بدنه قفلشو باز کردو هنوز صفحه اس ام اسم باز بود ، گفتم: ببخشیداااا....گفت: ا...خانم دکتر کلید غلط کردنش کدومه...؟؟؟
بالاخره امروز نامه رو بردم ، رئیسم نامه نوشت به مدیرو کار انجام شد تووووپ...کلی ذوق کردم...یه نامه اینجوری کارگشا بود....حالا از اول اسفند میرم...هورااااااا
سلام
این پاس دادن بین مکان جدید و قدیمو یه بار دچارش شدم
واقعا عذاب آوره و نشون میده که چقدر همه چیز توی این مملکت قانونمنده
این کاغذ بازی ها که دیگه اعصاب آدمو داغون می کنه! اول ترم داشتم که با کلی مشقت درستش کردم.
خوبه ارتباطاتت قویه لینک ایجاد میکنی کارت راه می افته
میدادی بخونه دیگه حالا توام :))
نگران اون نباشید..فیلم بازیش بود..خوند...