شعبه موقتی وقایع الاتفاقیه زبلستان

تا وقتی ووردپرس فیلتره اینجا هستیم

شعبه موقتی وقایع الاتفاقیه زبلستان

تا وقتی ووردپرس فیلتره اینجا هستیم

کن یو اسپیک اینگیلیشت چطوره؟؟!!

واما اندر حکایت کارهای کمی تا قسمتی حاشیه ای وخدایی نکرده تحقیقاتی ما...


1- دریکی از همین جلسات گروهی یکی از پسرا یه چیز باحال تعریف کرد که بدین شرح است: سرکلاس استاد برگشت گفت بچه ها اگه خواستید برای جلسه بعد مطلب دربیارید وسرچ کنید برید گوگل( با توجه به علامت ساکن روی گ دومی )  ، بعد از خنده های زیر زیرکی بچه ها یکی از بچه ها گفته نمیشه بریم سایت یَــهو (یاهو   یا yahoo) سرچ کنیم؟؟؟

استادبا عصبانیت از کلاس بیرونش کرده .

بعدکلاس پسره رفته معذرت خواهی وبا اه وناله گفته: استاد جدا من تاقبلش فک میکردم یهو هست نه یاهو ، وقتی گفتم بچه ها بهم گفتن اشتباه کردی....استادم باور کرده و اقا اینا یک جوری استاده رو اُس کرده بودن که بیا وببین....


2- این اتفاق صوتی ، تصویریه.... یکی از پسرا داشت یه مقاله ای روی از تو کامپیوتر میخوند و سرچ میکرد وکاملا توی خودش بود و صدایی  شبیه صدای بابا اتی (قهوه تلخ) همون صدایی که وقتی خواب بود یا تو خودش بود در میاورد ممممم از ایشان ساطع شد..من خندم گرفت یهو گفتم چرا صدا بابا اتی رو درمیارید ؟؟ وقتی به خودش اومد کلی خندیدیم...


3- پروپوزال رو نوشتیم وقرار بود یه اصلاح نهایی کنیم، سراینکه کی اسمش اول باشه من ویکی از پسرا کل کل می کردیم و اون اسمشو اول نوشته بود وتا یه چیزی میشد ومیخواستم زیر کار دربرم، میگفتم هرکی اسمش اوله...راستم میگفت طرح مال اون بود...من نسبتا پروپوزال رو اماده کردم و اسم خودمو نوشته بودم اول و تو پرانتز نوشته بودم یو هـا هــا هـــا....ساعت 7،8 شب بود و همه خسته، اقای دکتر که با خستگی وبی حوصلگی تمام فلش منو زد وفایل رو باز کرد یهو اینو دید ،ترکید از خنده اونم خنده بلند وباخنده گفت: دیوانه....(من برای خودم نوشته بودم میخواستم پاک کنم ولی یادم رفت)..


4-قرار بود برای نویسنده یه مقاله خارجی یه نامه و درخواست بنویسیم ودرباره مقاله وکاری که کردن بپرسیم وکمک بگیریم ، همه نامه های مربوط به کارو من نوشتم البته فارسی...اینم گفتن تو بنویس. منم که کلا کن یو اسپیک اینگیلیشم خیلی فول و اوکی هست گفتم نمی تونم.گفتن : بنویس دیگه...اصلا فارسی بنویس...گفتم اره پایینشم می نویسم متن پیام رو بزنید تو google translate ترجمه کنید و جواب بدید....

چایی داغ

سلام علیکم دوست جونای خودم

این چندروز اتفاقات  خوب خیلی افتاد ولی ریزه پیزه هست حال ندارم بنویسم...فقط اینو می نویسم. چهارشنبه به خاطر تعدادمون توی دانشگاه کلاس داشتیم ، 8 تا 10  با استادی که من چندتا از مقاله هام با اونه ، کلاس که تموم شد رفتم پیشش یه چیزی بپرسم ، گفت چه خبر از پروژه ها؟؟!!!...

داشتیم همین جوری حرف میزدیم که گفت میای بیمارستان؟ گفتم :اره. گفت بیا باهم بریم. منم ماشین نداشتم ولی کار داشتم گفتم : نه برید ،من میام. گفت: ماشین هستاا بیا بریم دیگه..

بعدش که رفتم بیمارستان. ساعت 11 گفته بیا. رفتم ،تا 11 وربع که مریض ویزیت کرد و بعدشم به پرستار گفت 11 ونیم میام...بعدش رفتیم وسط راه وایساده با مدیر گروه درس حرف زدن ومن مثل  علافا اونجا وایسادم. بعدش دیدم نمی صرفه بریم تو اتاقش رفتیم تو بخش ، هیچ اتاقی خالی نبود . رفتیم تو ابدارخونه!!! نشستیم ، واسمون چایی اوردن خیلی داغ بود ، اون شروع کرد خوردن ، تابلو ازتوش بخار درمیومد..داشتم میرفتم گفت چاییتو بخور برو..گفتم نمیخوام ، گفت : نمیشه باید بخوری ، نمیذارم بری....وقتی خوردم گفت : سوختی؟؟؟ داغ بود؟؟؟!!!  گفت یه قلپ دیگه هم بخور گفتم نمیخوام...وقتی خوردم گفت: قشنگ دهنت سوخت؟؟!!! حالا برو....کلی خندیدیم...

جراحی قلب

دیروز ساعت 12 ظهر به من زنگ زدن که فردا دفاع پروپوزالتون هست ، صبح ساعت 8 دفاع هست ...من:....آخه حالا خبر میدید ،من اصلا اماده نیستم......

زنگ زدم به مسئول قسمت تحقیقات وگفتم اقای محترم چرا حالا؟؟...باورش نمیشد حالا گفتن ،میگفت قرار بوده چندروز قبل خبر بدن وپشت تلفن با اون خانم مسئول دعوا کرده که چرا زودتر زنگ نزدی ؟؟!! از فردا یکی رو میارم کنارت که نمیرسی زنگ بزنی ،اون کارا رو انجام بده وبهم گفت: اشکال نداره تو که از دفاع عنوان power point اماده داری یه کم تغییرش بده بیا...(به همین راحتی) ،عصر هم برو دکتر رو ببین چون میخواد ببینتت.....شماره موبایل دکتر رو بهم داده وکلی اصرار کرده که به کسی ندیاااااا...بالارخه زنگ زدم بیمارستان هماهنگ کردم (تقریبا به 3 ،4 تا بیمارستان زنگ زدم که هماهنگ کنم ،آخه دکتر فوق تخصص پیوند قلب وایناس وجراحه وهمش توی اتاق عمله....یه جا زنگ زدم پذیرش ،شماره داخلی رو بهم داد تشکر کردم با یک لحن لاتی گفت: چاکرم.....

بالاخره با مسئول اتاق عمل بیمارستان "س" هماهنگ کردم ودکتر گفت:6 ونیم اینجا باش...

ادامه مطلب ...