شعبه موقتی وقایع الاتفاقیه زبلستان

تا وقتی ووردپرس فیلتره اینجا هستیم

شعبه موقتی وقایع الاتفاقیه زبلستان

تا وقتی ووردپرس فیلتره اینجا هستیم

کلید غلط کردنش کدومه؟؟؟

سلام علکم دوستان....می بینم که باز چشم مارو دور دیدید وحماسه آفریدید...
میخاستم بیمارستانم رو عوض کنم ، میرفتم پیش اموزش بیمارستان فعلی میگفت باید از اونا  رضایت بگیری ، اونا میگفتن اسمتو باید بیمارستان فعلی بده..بالاخره کلی نامه از این ور و از اون ور سنتز کردم...
اولش نامه رفتم از کمیته تحقیقات دانشجویی بیمارستان گرفتم که آقا من میخوام بیام اینجا ،همه کارام اینجاست...حالا جالبش اینه که همه کمیته ای ها دوستان خودمان هستند. توی راه زنگ زدم به معاون کمیته همون پسره که باهم کار کرده بودیم و مورد 3 مطلب قبلی... گفتم دارم میام ، یه نامه برام اماده کن...سریع رفتم داشته تایپ میکرده وکلی واسم کلاس گذاشته که خانم .... نیاز به حضور مستمرشان در بیمارستانه و کلی خالی بندی....بعدش بردیم دبیر کمیته که اونم از دوستان بود امضا کنه....اینترن بخش داخلی بود ، رفتیم و اونم امضا کرده وکلی تحویل گرفته....
بعد از یک هفته علاف کردن گفتن اینو ببر بیمارستان فعلی..گفتم برای اونا قابل قبول نیست...
به استاد اصلی که کار میکنم یه بار گفته بودم پارتیم شه گفت من تو کارای  آموزشی دخالت نمیکنم....
دیروز صبح برای کار دیگه رفته بودم اون بیمارستان ، اموزشم سر زدم که گفتن برو اموزش بیمارستان خودتونو راضی کن...منم ناراحت رفتم پیش استاد اصلیم ،کارش داشتم وگفتم: می بینید آقای دکتر چه جوری اذیتم میکنن؟؟!!! بادرخواستم موافقت نمیکنن....همش اینا میگن اونا ، اونا میگن اینا....گفتم شما پارتیم نمی شید؟؟!!..گفت: من تصمیم گرفتم تو کار اموزشی دخالت نکنم...(استادم جوونه وخیلی خوش اخلاقه وگرنه جرئت نمیکنم باهمه اینجوری حرف بزنم..)  گفتم: شانس منو می بینید هرجا میرم همین جوری میشه ،شماهم تصمیم گرفتید توکار اموزشی دخالت نکنید...گفت شماره دکتر"م"( اموزش بیمارستان خودمون) رو بده بهش زنگ بزنم...گفتم ندارم آقای دکتر . با یه حالتی گفتم شما با دکتر "س" ( رئیس کل) اشنایید نه؟؟؟ گفت: اوووووو چه جور...گفتم: نمی تونید به ایشون بگید...نیگام کردو خندید وگفت : ای ای...من:.نمی خواست زنگ بزنه ورو بندازه وخدارو شکر اینکارو نکرد ،گفت یه برگه بده. منم هیچی برگه اچار همرام نبود ، دیگه این در اون در ،یه سرنسخه پیدا کردم و نوشت که دوست عزیز ، خانم دکتر فلانی با گروهای فوق تخصصی بیمارستان ....کارهای علمی- تحقیقاتی متعددی انجام میدهند ودرصورت امکان با درخواست ایشان موافقت شود....بعدشم بهم گفت: خیلی خوش به حالت شده هااااا....
رفتم دنبال کارای دیگم که بعدش نامه رو ببرم. یکی از پسرای اینترن که اونم منو میشناسه باهم کار داشتیم  تو راهرو منو دیده وسلام ووایساد حرف زدن...گوشی جدیدی که خریده بودم رو ندیده بود ، گوشیم دستم بود داشتم به یکی از بچه ها اس ام اس میدادم که رئیس بیمارستان هست و نه؟؟....یهو وقتی اونو دیدم صفحه رو قفل کردم و ولش کردم ، گفت: گوشی نو مبارک، اینه که خریدید؟؟ چرا این مدل؟؟ اندرویده؟؟ وگوشی رو ازم گرفت و بعد از وارسی کامل بدنه قفلشو باز کردو هنوز صفحه اس ام اسم باز بود ، گفتم: ببخشیداااا....گفت: ا...خانم دکتر کلید غلط کردنش کدومه...؟؟؟
بالاخره امروز نامه رو بردم ، رئیسم نامه نوشت به  مدیرو کار انجام شد تووووپ...کلی ذوق کردم...یه نامه اینجوری کارگشا بود....حالا از اول اسفند میرم...هورااااااا

کن یو اسپیک اینگیلیشت چطوره؟؟!!

واما اندر حکایت کارهای کمی تا قسمتی حاشیه ای وخدایی نکرده تحقیقاتی ما...


1- دریکی از همین جلسات گروهی یکی از پسرا یه چیز باحال تعریف کرد که بدین شرح است: سرکلاس استاد برگشت گفت بچه ها اگه خواستید برای جلسه بعد مطلب دربیارید وسرچ کنید برید گوگل( با توجه به علامت ساکن روی گ دومی )  ، بعد از خنده های زیر زیرکی بچه ها یکی از بچه ها گفته نمیشه بریم سایت یَــهو (یاهو   یا yahoo) سرچ کنیم؟؟؟

استادبا عصبانیت از کلاس بیرونش کرده .

بعدکلاس پسره رفته معذرت خواهی وبا اه وناله گفته: استاد جدا من تاقبلش فک میکردم یهو هست نه یاهو ، وقتی گفتم بچه ها بهم گفتن اشتباه کردی....استادم باور کرده و اقا اینا یک جوری استاده رو اُس کرده بودن که بیا وببین....


2- این اتفاق صوتی ، تصویریه.... یکی از پسرا داشت یه مقاله ای روی از تو کامپیوتر میخوند و سرچ میکرد وکاملا توی خودش بود و صدایی  شبیه صدای بابا اتی (قهوه تلخ) همون صدایی که وقتی خواب بود یا تو خودش بود در میاورد ممممم از ایشان ساطع شد..من خندم گرفت یهو گفتم چرا صدا بابا اتی رو درمیارید ؟؟ وقتی به خودش اومد کلی خندیدیم...


3- پروپوزال رو نوشتیم وقرار بود یه اصلاح نهایی کنیم، سراینکه کی اسمش اول باشه من ویکی از پسرا کل کل می کردیم و اون اسمشو اول نوشته بود وتا یه چیزی میشد ومیخواستم زیر کار دربرم، میگفتم هرکی اسمش اوله...راستم میگفت طرح مال اون بود...من نسبتا پروپوزال رو اماده کردم و اسم خودمو نوشته بودم اول و تو پرانتز نوشته بودم یو هـا هــا هـــا....ساعت 7،8 شب بود و همه خسته، اقای دکتر که با خستگی وبی حوصلگی تمام فلش منو زد وفایل رو باز کرد یهو اینو دید ،ترکید از خنده اونم خنده بلند وباخنده گفت: دیوانه....(من برای خودم نوشته بودم میخواستم پاک کنم ولی یادم رفت)..


4-قرار بود برای نویسنده یه مقاله خارجی یه نامه و درخواست بنویسیم ودرباره مقاله وکاری که کردن بپرسیم وکمک بگیریم ، همه نامه های مربوط به کارو من نوشتم البته فارسی...اینم گفتن تو بنویس. منم که کلا کن یو اسپیک اینگیلیشم خیلی فول و اوکی هست گفتم نمی تونم.گفتن : بنویس دیگه...اصلا فارسی بنویس...گفتم اره پایینشم می نویسم متن پیام رو بزنید تو google translate ترجمه کنید و جواب بدید....