شعبه موقتی وقایع الاتفاقیه زبلستان

تا وقتی ووردپرس فیلتره اینجا هستیم

شعبه موقتی وقایع الاتفاقیه زبلستان

تا وقتی ووردپرس فیلتره اینجا هستیم

آدم ساندویچشو که نمیبره رستوران...

1 – یکی از استادای محترم ما تشریف برده بودن اوکراین تفریحات وگشت وگذار واینا.....اوکراین که می دونید چه خبره ؟!!، میگن تایلند اروپاست...یکی از پسرای اینترن داشت ازش می پرسید خوش گذشت....اونم داشت تعریف میکرد... پسره گفت : دکتر تنهایی رفته بودید؟؟؟ چرا خانم رو نبرده بودید؟؟؟ ...اونم گفت: آدم ساندویچشو که نمی بره رستوران!!!!!!
2 – خیلی بالای 18 سال(+18)  اینو یکی از دوستام تعریف کرد: یه برنامه روانشناسی بوده یا نمیدونم از یه جایی فهمیده بوده که یه خانمی به شوهرش خیانت کرده بوده و با کس دیگری ارتباط داشته ، بعد ازش می پرسن که توچرا اینکارو کردی و دلیلت چی بوده؟؟ اونم برگشته گفته آخه شوهرم منو ا.ر.ض.ا نمی کرده.....دوست من اینو فهمیده بوده وتوی ماشینش  باکلی ناراحتی در حین رانندگی داشته برای دوستش تعریف میکرده میگفته دلیل مسخره ای آورده....شیشه ماشین پایین بوده واونم با عصبانیت میگه : زنه برگشته پررو پررو میگه : منو...... ( این جمله منو..... رو با صدای بلند تر میگه )....از شانسش توی ترافیک بودن و یه ماشین محتوی!! دوتا پسر فشن درکنارش بوده ، یهو اینو میفهمه ومیگه جوووووون...بیا خودم هستم.....وچشمتون روز بد نبینه ، افتاده بوده دنبالش و بیچارش کرده بود، حالا اونم عصبانی....دیگه بالاخره یه جوری در رفته بود.
3- یکی از پسرا رفته بود مرخصی وچند روزی نبود ، یکی از دخترا از پسر همگروهیش پرسید دکتر...تا کی مرخصیه ، کی میاد؟؟؟ گفت : هفته دیگه. تقریبا 10 روز میشد. دختره هم گفت: ماشاالله...رفتن مرخصی زایمان؟؟!!!
4 – یه مریض 104 ساله داریم که 10 ساله سکته مغزی کرده وکلا هوشیاری نداره و پرستار ازش مراقبت میکنه، یه مدت یه بار که اوضاع آزمایشگاهیش بی ریخت میشه میارنش....دکتر داشت مرخصش میکرد، یکی از اینترنا میگفت، عزرائیل یادش رفته اینو نبرده، اول لیست بوده از دستش در رفته حالا تا بره اخر لیست وبرگرده طول میکشه....(ما به اینجور ادما میگیم اینایی که روی باند هستن واماده پروازن...) ..اینترنه میگفت: داشته تعریف میکرده شما یادتون نمیاد، یادش بخیر ماباهم بودیم که موسی دریا رو شکافت ورد شدیم...اولش خیلی جدی شروع کرد به تعریف کردن وبدون خنده ،داشتیم دقیق گوش میدادیم یهو وقتی گفت موسی دریا رو شکافت فهمیدیم سرکار بودیم....
5- داشتیم با بچه های کلاسمون حرف میزدیم، یکی از پسرا دستش پر بود ، کیف وکتاب وروپوش و.... میخواست به دوستش بگه بیا بریم ولی چون وسط حرفش بود میخواست فقط علامت بده، سرمبارک رو آورد جلو که بزنه به سر دوستش...من یهو دیدم وباتعجب گفتم: الان این حرکت چی بود؟؟!!...گفت: دستم بند بود مجبور شدم. دوستش گفت: میخواستیم ببریمش بخش روان بستریش کنیم گفتن جا نداره...گفتم: اشنا میخواسته پارتیش شید، شماهم باهاش برید ...میترا گفت: نه دیگه این نوع مقاوم به درمانشه، دیگه اثری نداره...
6 –یکی از اینترنا داشت تعریف میکرد یه مرغ بوده تو یه باغی و.......بالاخره تهش رسید به اینکه مرغه رو کشتن وخوردن وچقدر خوشمزه بوده. یکی از دخترا پرسید چه جوری پراشو کندید.منم گفتم یا سریع باید بکنن چون یخ بشه دیگه نیمشه کند یا می سوزونن..اونم ادامه داد که از بالای گردنشم میشه پوستشو کند واینا...یهو گفت رفته بودیم شکار...بعد همه خندیدیم که شکار مرغ میرید شما؟؟!! یکی از پسرای همکلاسیشون داشت میگفت اره میرن مرغداری با تفنگ و...اداشو در میاورد که یهو از پشت میچرخن میزنن بعدشم میگن نشونه گیری رو حال کردی..؟؟!!...بنده خدا از تعریف کردن پشیمون شد...
7 –امتحان چشم داشتیم ، هیشکی نخونده بود ، سال بالایی ها گفتن اصلا صحیح نمیکنه و عشقی نمره میده ، فقط سوالارو خالی نذارید هرچی به ذهنتون میرسه وبلدید بنویسید مثلا تو را من چشم در راهم...یهو یکی از بچه ها گفت: چشم سیات مریم ، نازو ادات مریم..( اسم استادمون مریمه...)
8- رفته بودیم اندوسکوپی ، یکی از اینترنا فک میکنی داره فوتبال میبینه ، نشسته بود روی صندلی و لم داده بود..یهو گفتم: اقای دکتر تخمه بیارم؟؟ گفت نه یه رانی خنک بیار...
9- مریض من قرار بود راند بشه( راند شدن فعالیتی است که بهتره بهش بگن آب کشیدن وپهن کردن دانشجو توسط استاد....باید شرح حال مریضتو کامل بگی ، تشخیصا رو بگی، آزمایشا، پیگیری  آزمایشا و.....) بالاخره با اینترن مربوطه هماهنگ کردم که من یهو توپو میندازم تو زمین شماهاا....وسط شرح حال گفت: نه اینو نگفته...منم بدون اینکه بفهمن وارادی باشه یه ادایی که کسی از دست کسی حرص بخوره دراوردم که از خنده دوستام که جلو نزدیکم بودن فهمیدم...واقعا متوجه نشدم...اونم رفته بود خودشو پشت سر یکی از بچه ها قایم کرده بود....گفتم: دکتر شما لایک بزن فقط ، کامنت نده....بعدش هفته بعدش دوباره اون با یکی از بچه ها ی دیگه راند داشت ، اینقدر رفته بود زیر وبم مریضو دراورده بود وکمک دوستم میکرد...منم گفتم: دکتر یادتون باشه برای من اینکارا رو نکردید..خندید ولی حالتی که نفهمیده وخودشو زد کوچه علی چپ که چی؟؟کی؟؟.....

10- یه مریض داریم الکلی حرفه ای... داشتم برای دکتر مربوطه توضیح میدادم که چه جوری مصرف میکنه وچند درصد الکل داره...اولش گفته بود از داروخونه میگیره ولی من که پرسیدم گفت دستی از کشمش میگیره...من داشتم توضیح میدادم و گفتم نوع مرغوبم مصرف مکینه از کشمش...یهو یکی از پسرای سال بالایی گفت: ماشاالله خانم دکتر واردن به این مسائل.....


واما یه خبر بد که گذاشتم اخر بگم..یکی از پسرای سال پایینی ما فوت کرد. یعنی یهو بهمون خبردادن....اولش گفتن مشکوک بوده واحتمال قتل هست ولی سریع خاکش کردن ونخواستن پیگیری کنن که همین باعث شد همه بیشتر شک کنن....حالا به ما گفتن تصادف کرده وما خودمون نمی دونیم چه خبره، یکی از همراهیای مریضا تو راهرو مارو دیده  واروم گفت: بچه ها قاتل دوستتون پیدا شد؟؟؟!!...ما:     حالا واقعا نمیدونیم چی شده...

نظرات 10 + ارسال نظر
دخترزمین پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 14:33 http://khabe-ghashang.persianblog.ir/

بار اول که میام اینجا جالب بودن نوشته هات (:

ممنون دوستم...

Ary@n جمعه 30 تیر 1391 ساعت 13:15 http://www.ednless-way.blogsky.com

1 - تا وقتی بعضی پرستارها هستن چرا تایلند و اوکراین ؟ به این آقا دکتره بیاد پیش خودم توجیهش کنم .
2 - دوستت تنش می خاریده ها .
3 - با یه آمپول هوا خلاصش کنین بره دبگه . وجدان کاری پیدا کردن واسه ما . والا با این نوناتون !
7 - واسه اینکه خیلی هم نمره ی مفت نگرفته باشی بگو ببینم اصطلاح علمی " چشم کون خروسی" چی میشه ؟!
خدا رحمت کنه . خبر فوت یه همسن و سال واقعاً تکان دهنده س .

1. واقعا...ولی حتما اونجا تنوعش بیشتره....

2. اینو کامل قبول دارن، در ظاهر نشون نمیده ولی توی رفتارای ریزش میشه گاهی این چیزا رو فهمید که همیشه هم بی قصد واینا نبوده...ماشالله به این هوش....

3. منظورت مریض 4 بود؟؟!!..اره واقعا هم خودش داره رنج میکشه هم خانواده...

7. استاد اینا جز مطالب حذفی بود....


آره واقعا...
درضمن ادرستم درست بنویس...

ربولی حسن کور جمعه 30 تیر 1391 ساعت 19:33 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
شماره یک که 18+ تر از دو بود که!
میگم شماره ده چرا این قدر غلط املائی داشت؟!

جدی؟؟!!!...
دیگه اخراش سواتم ته کشید..الان درستش میکنم...

دکتر نفیس شنبه 31 تیر 1391 ساعت 00:54 http://drnafis.blogfa.com

کلا این پستت خیلی باحال بود !
اما یه چیزی .. این پسره واقعا چی شده بود؟

مرسی دکترجان...

نمی دونم ماهم نفهمیدیم بخاطر همین که هیچکس پیگیری نکرد وخانوادشم سریع خاکش کردن بیشتر مشکوک شدیم...

هاD چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 01:20 http://gereh-koor-2.blogsky.com

این آریام منما ! با سیستم من کامنت گذاشته بوده ، منم حواسم نبوده اشتباهی با اسمش کامنت دادم .

فکر کردم اریان بچه خواهرته ....

فرهاد دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 23:55 http://oou.blogfa.com

3و5و8.جالبه،کلا حجم شوخی ها و متلک انداختن ها بین تون زیاده.

7- خداییش خیلی باحال بود

10-کلا نسبت به همه چیز در حد دونستن جزییاتش کنجکاوین

11-این چند وقت مرگ های ناگهانی و بعضا عجیب زیاد شنیدم. از تصادف تا افتادن تو چاه آسانسور یا سقوط از ارتفاع و ...
مرگ های ناگهانی مخصوصا اگه برای جوون رخ داده باشه آدمو به فکر می بره.

خوب ادم باید دریه حدی از همه چی سر دربیاره ...یه جایی به دردش میخوره..

هاD جمعه 13 مرداد 1391 ساعت 15:37 http://gereh-koor-2.blogsky.com

مجید جان، بذار این‌جوری توضیح بدم.
من یه وبلاگ دارم.به اسم گره کور. آریان هم یه وبلاگ داره به اسم راه بی پایان( البته این خیلی ربط نداشت) فکرت رو درگیر نکن!
آریان هم خواهر زاده منه. منم داییشم ( قسمت دوم رو برای تأکید بیشتر گفتم که مطلب خوب جا بیفته)
آریان یه روز اومده بود خونه‌ی ما . منم یه کامپیوتر دارم که به اینترنت وصل میشه . آریان نشسته بوده پشت کامپیوتر و این ور و اون‌ور که می‌چرخیده با اسم و آدرس خودش کامنت می‌ذاشته. بعد از اون منم که اومدم اینجا رو خوندم و نظر گذاشتم ( که ای کاش دستم می‌شکست و نمی‌ذاشتم) حواسم نبود و با اسم و آدرس سیو شده‌ی اون از تو سیستم خودم که روی همون کامپیوتری که گفتم دارم نصبه کامنت گذاشتم. شما هم که اشتباه گرفته بودی که آریانه و نگرفته بودی که احتمالاً من باشم چون هیچ‌کس مثل من دری وری کامنت نمی‌ذاره .
افتاد الان ؟ =)))))))))))))))))))))))))))

توروخدا؟؟؟!!...راست میگی؟؟!!...عََـــــــــــــــــــــــ.........الان از درگیری دراومدم

واقعا کسی که خواهرزاده یکی دیگه باشه ،نسبت اون یکی با کسیه میشه دایی؟؟!!!...چه جالب ، نمی دونستم....جاافتاد که دیگه درنمیاد...

آریان خونه شماهم میاد؟؟؟!! ...میگم اگه اینترنت مفت دارید کارش ندارید ادرس بده ماهم بیایم پشت همون کامپیوتر شما بشینیم بچرخیم....حالا یه کامنت که این حرفا نداره (که دستت می شکست) ..نکن باخودت اینجوری .........درامر دری وری گفتم که دیگه نمونه نداری و یکه تاز هستی....

افتاد اونم چه جور...

هاD یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 18:33 http://gereh-koor-2.blogsky.com

اون جمله یعنی آریان نیز خواهر زاده‌ی منه . دستور زبان فارسی بدم خدمتتون ؟ :))
آخیییییی .... =))

تورو خداااا

پدرام جمعه 3 شهریور 1391 ساعت 19:25 http://pedram3000.com

سلام سلام
پسر غیبت هستم :دی خوبین وای چقدر زیاد میرم می خونم میام نظر میدم البته یک را خوندم ترکیدم
بریم بخونیم
راستی من غیبت ناکم شما که توی وب من غیبت کبرا زدی ول کنم نیستی :دی
شنیدم باباتون داره میره سربازی من نمی دونم اینجا کجاست یعنی با سراشون مثلا گرگم به هوا و اینا ؟ :دی :دی

میام..میام..وقت ندارم

اره بابام داره اشخور میشه...

هلیا سه‌شنبه 14 شهریور 1391 ساعت 15:01 http://manvafardaham.blogfa.com

سلام
وبلاگ خیلی جالبی دارید از بس بامزه نوشته بودید که تصمیم گرفتم همه ی پست هاتون رو بخونم

ممنون..خوش امدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد