شعبه موقتی وقایع الاتفاقیه زبلستان

تا وقتی ووردپرس فیلتره اینجا هستیم

شعبه موقتی وقایع الاتفاقیه زبلستان

تا وقتی ووردپرس فیلتره اینجا هستیم

بخش قلب


بخش قلب
این پست خیلی طولانیه آخه تمام اتفاقات 1 ماه بخش قلب رو میخوام بنویسم. بخش 14 اردیبهشت تموم شد وای 14 اردیبهشت پنج شنبه بود ودکتر گفت نمیخواد صبح بیاید بخش ،ساعت 10 کلاس ECG یا همون نوار قلب داشتیم ،بعدش رفتیم درمونگاه بعدشم کلاس رادیولوژی ، بعدشم رفتم یه بیمارستان دیگه ،ساعت 4وربع رسیدم خونه و 5 هم کلاس زبان داشتم، سریع ناهارخوردم ورفتم کلاس ولی تا ساعت 1 نصف شب هم هنوز احساس خستگی وخواب نمیکردم ودنبال کارام بودم.. عنوانا رو می نویسم اونایی که باحاله رو علامت  میزنم.

1- صبحانه کامل و خوش گذرونی
2- غرق شدن در اقیانوس (باحال)
3- چایی نبات خوردن
4- پرستار بخش رو پیچوندن 
5- مجید هدف (target)
6- تشخیص عکس لگن و شکمو  (خیلی باحال)
7- جای غصبی
7-احترام ویژه وسوغاتی
8- مقاله برای ترکیه
9- مرد روزهای سخت( خیلی باحال)
10- چُغُلی( خیلی باحال)
11- فشار اشتباه
12- دکتر "م"
13- همی شلوارک
14- ساعت 12ونیم تازه صفحم اومد بالا(باحال)
15- ارتباطای مشکوک
16- دیابت ودولاب( خیلی باحال)
17- SSS (saghe siah syndrome) (خیلی باحال)
18- انجمن موفرفری ها
19- انگشت الهی
20- حاضرجوابی و روابط عمومی


واما تفسیر اتفاقات

ادامه مطلب ...

سفرنامه

سلام سلام...
بعد از اینکه از مکه برگشتم خیلی سرم شلوغ بود واصلا موقعیتی پیش نیومد که  بیام بنویسم...سریع میرم سر اتفاقات جالب:
خیلی خوب بود، خداییش قبلش نمیخواستم برم وفقط منتظر بودم یکی بهم بگه نرو ، به اصرار بقیه رفتم ولی حالا که رفتم دیدیم خیلی خوبه، یعنی واقعا نیازه هرکسی یه بارو بره. کلی کار داشتم.
گروه همه اساتید بودن، دوسه تا از استادای خودمونم بودن مخصوصا یه استادی که خیلی باهام خوبه وشوخی می کنه واینا..خیلی خوب بود. اون دخترشو که همسن منه نیاورده بود ، به مامانم میگفت واسه چی اوردینش؟؟!! منو یاد دخترم میندازه، دلم براش تنگ شده...
بیشتر از اینکه عربی ادم اونجا قوی بشه انگلیسیش قوی میشه. سرعت اینترنت خدا بود، فیلتر وایناهم که نداشتن یعنی حالشو می بردیم...البته من لب تاب نبردم ومجبور بودم از کامپیوتر هتل استفاده کنم. از اونجا کارای اینجا رو زیر نظر داشتم ومدیریت میکردم...
راننده تاکسی هاشون باحال بودن، میگفت: علی دایی، تصادف، خوب؟؟؟ سرعت زیــــاد....علی دایی پولدار...
فرهاد مجیدی ....استقلال..آبی....علی کریمی ، کریم باقری....
میگفتن: ایران فقط دانشگاه...
مکه رو بیشتر مدینه دوست داشتم، قشنگ ترین چیز اینه که وقت نماز همه ادما با فرهنگای مختلف با لباسای رنگی متفاوت کنار هم وای می ایستن..اینقدر تصویر جالبی میشد...ولی خداییش خیلی عربا عربنااااا
خیلی حرف برای گفتن داشتم ولی الان هیچی یادم نمیاد که بنویسم...
یه روز حالم بد شد یعنی گرمازده شدم، البته همه گفتن ضعیف شدی واینا وگرنه هوا خیلی خوبه، وقتی حالم بد شد بابام ترشید رفت به مدیر هتل گفت اونم زنگ زده بود امبولانس اومد ، زنگ زد اتاق که بفرستم بیان بالا؟؟ گفتم خوبم. گفتن آخه بابات خیلی نگرانت شده بوده ، معلومه خیلی دوستت داره....جالب بود برام
تو مکه یه روز بارون اومد در حد تیم ملی ولی شانس من اون روز من تو هتل مونده بودم ومامانم رفته بود میگفت خیلی تند میومده....
ماشالله پول ایرانم که ارزشش درحد بیب شده.... ریال عربستان 600 تومن...سر دسه روز گرون تر شد...